*حــــس خـــدا* چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, :: 9:6 :: نويسنده : توحید
دلم تنگ غروب كربلاته همه عالم فدای یك نگاته هركی كرب و بلا رفته می دونه بهشت اون دنیا نیست ایوون طلاته توقبرها قبرتو محشر پایین پای تو اكبر به روی سینه ات اصغر بمیرم هر سه تا بی سر حسین سالار زینب بیا تا پا گرفته شور و احساس همه مون عهد ببندیم با گل یاس اگه پا داد یه روز رفتیم زیارت قرار ما كنار كف العباس بزنیم خیمه ای از یاس بخونیم از سر احساس تو هیئتت بهش می گن میوندار خداست عباس
نظرات شما عزیزان: ترنم
![]() ساعت13:53---9 اسفند 1391
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفت منزلی که سفرها در او گم است از لابهلای آتش و خون جمع کردهام اوراق مقتلی که خبرها در او گم است دردی کشیدهام که دلم داغدار اوست داغی چشیدهام که جگرها در او گم است با تشنگان چشمهی «أحلیمنالعسل» نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است این سرخی غروب که همرنگ آتش است توفان کربلاست که سرها در او گم است
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |